معنی مجوز پرداخت
حل جدول
حواله
لغت نامه دهخدا
مجوز. [م ُ ج َوْ وِ] (اِخ) حسن بن سهل مجوز محدث است. (منتهی الارب). حسن بن سهل به این نسبت اشتهار دارد. (از انساب سمعانی).
مجوز. [م ُ ج َوْ وِ] (ع ص) روادارنده ٔ کاری. (غیاث). روادارنده و رواگرداننده ٔ کاری. (آنندراج). کسی که تجویز می کند روایی و ناروایی چیزی را و رخصت می دهد کردن و یا نکردن کاری را. (ناظم الاطباء). روایی دهنده. روایی بخش. روا دارنده. روا کننده. تجویز کننده، مجوز قانونی داشتن یا نداشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مجوز. [م ُ ج َوْ وَ] (ع ص) تجویز کرده شده و روا داشته شده. (غیاث) (آنندراج). روا و جایز. || حلال و روا شده. (ناظم الاطباء).
پرداخت
پرداخت. [پ َ] (مص مرخم) اسم از پرداختن. تأدیه. ادای دین. توختن وام. || صیقل. جلا. صقل. پرداز. (برهان). || توجه:
همی گریختم از مردمان بکوه و بدشت
که از خدای نبودم بدیگری پرداخت.
سعدی.
- پرداخت دادن، مهره زدن. صیقل دادن. جلا دادن.
- پرداخت کردن، ادا کردن دین وجز آن.
|| صیقلی کردن. لغزنده و تابان کردن. صیقل دادن. پاک کردن. برق انداختن. روشن کردن. مجلی و سخت صیقلی کردن. زنگ بردن. زنگ زدودن.
فرهنگ واژههای فارسی سره
پروانه
کلمات بیگانه به فارسی
پروانه
فارسی به انگلیسی
Justification, Pass, Permit, Warrant
فارسی به عربی
إِجارَه
فرهنگ فارسی هوشیار
تجویز شده و روا داشته شده، حلال، اجازه دهنده
فرهنگ فارسی آزاد
مُجَوِّز، تجویز کننده، روا دارنده، اجازه دهنده، نافذ کننده رای،
مُجَوَّز، تجویز شده، روا گردیده، اجازه داده شده،
فرهنگ عمید
فرهنگ معین
(مُ جَ وِّ) [ع.] (اِفا.) تجویز شده، روا داشته شده، اجازه نامه.
معادل ابجد
1263